در طول ماه اکتبر حسابی سرم شلوغ بود. دائماً در حال برنامه نويسی برای قسمتهايی از پروژه جديد و کار با نوت بوک ارزان قيمتم بودم. تصميم گرفته ام يک قسمت از برد اصلی الکترونيکی دستگاهم را که خيلی از درجه حرارت محيط تاثير پذير است و مدام اندازه گيری های من را به هم می ريزد، حذف نموده و عمل آن را با يک برنامه ساده کامپيوتری (ميانبر) جايگزين کنم، تا هم هزينه تمام شده آن را کمتر کنم و هم دقت کارم را بالاتر ببرم. هر چند کاهش هزينه تمام شده شامل حال من نمی شود، چون قبلاً اين هزينه را پرداخت کرده ام.
اما با وجود مشغله زياد در هفته های اخير، عصر دوشنبه، 26 اکتبر 2009 باران نسبتاً شديدی باريد و لپ تاپ من هم از عوارض اين بارش شديد بی نصيب نبود. مقدار زيادی آب از لابلای منافذ و زيپ ها وارد کوله پشتی حاوی لپ تاپ شد و به داخل سيستم الکترونيکی و مونيتور نفوذ کرد. به طوری که لپ تاب بی نوا برای مدت تقريباً يک ساعت در 5 سانتيمتر آب کف کوله پشتی غوطه ور بود و از دست من که زير باران گير افتاده بودم کاری برای نجات آن بر نمی آمد.
پس از رسيدن به منطقه امن، اولين کاری که انجام دادم روشن کردن لپ تاپ نمناک بود. با بالا آمدن سيستم عامل خيالم راحت شد. اما نصف صفحه کريستال مايع مونيتور از پشت خيس شده بود و تصوير نور ساطع شده از آن قسمت بسيار بيشتر از جاهای ديگر تصوير بود (تقريباً سفيد رنگ). صدايی هم از بلندگوها در نمی آمد. به تدريج با خشک شدن آب نفوذ نموده به داخل لپ تاپ، مشکلات در حال حل شدن است. از فردا مجدداً کارهای عقب افتاده اين چند روز را می توانم از سر بگيرم. اگر چه در اين مدت از کار و زندگی افتادم، اما زياد هم بد نبود. چون باعث شد در اين دو روز، چهره دوستان را در فيس بوک نورانی تر ببينم. البته شدت نور آنقدر زياد بود که تقريباً چيزی ديده نمی شد.