۱۰ دی ۱۳۸۸

سالی متفاوت آغاز شد

تا ساعتی ديگر سال 2010 آغاز خواهد شد. اما يک ويژگی امسال را برای من از سالهای ديگر بسيار متفاوت کرده است. ده سال قبل مشکلی در دنيا مطرح شد به نام مشکل سال 2000. در آن زمان اغلب برنامه نويسان شروع به تحقيق و برنامه نويسی برای برطرف کردن خطاهای احتمالی در اين سال نمودند. دست سرنوشت آنچنان رقم خورد تا من هم به عنوان عضوی کوچک از اين مجموعه جهانی در اين زمينه با جديت کار نمايم و نتايج کارم را با ساير برنامه نويسان سخت افزاری به اشتراک بگذارم.
به ياد می آورم يکی از روزهای پاييز که از جلسه بحث و تبادل نظر در اين زمينه به خانه برگشتم، خبر فوت پدر بزرگم را شنيدم و بسيار از اين خبر متاثر شدم. او نقش عمده ای در زندگی من خصوصاً زندگی تحقيقاتی من داشت. هميشه برای من مثل يک دايرة المعارف بود. هر سوالی داشتم از او می پرسيدم و کمتر از يک هفته جواب مساله ام را از يکی از کتابهای قديميش پيدا می کرد و راه حل مساله را با حوصله وذکر دقيق نام کليه منابع و تاريخچه آن برای من شرح می داد. از همه مهمتر حافظه بسيار قوی او برای من جذابيت زيادی داشت. او همه جزئيات روشهای حل مسائل را از 80 سال پيش به خوبی به ياد داشت و بدون اشتباه کردن در عداد محاسباتش را انجام می داد. البته زمانی که در ايران بودم اغلب اعضای فاميل معتقد بودند که حافظه و استعداد کار با اعداد را از پدربزرگم به ارث برده ام.
روزی که سرگرم کار بر روی محاسبات تاريخ جلالی و قمری بودم، از پدربزرگم در مورد محاسبه چرخش ساليانه زمين و علت اختلاف موقعيت ماه و خورشيد در روزهای مختلف سال پرسيدم. او ضمن شرح جالب علت اين پديده روشی را به من معرفی کرد که در عهد عتيق برای محاسبه وضعيت ماه و خورشيد و زمين نسبت به هم، از آن استفاده می شده است. اين روش محاسباتی برای من بسيار جذاب بود. با قرار دادن چند عدد در روابط، موقعيت خورشيد، ماه، ستارگان و زمين نسبت به هم بدست می آمد.
بر اساس محاسباتی که در آن زمان انجام دادم، تنها تطابق لحظه ابتدای سال ميلادی و مقارنه ماه (کامل)، زمين و خورشيد به طوری که زمين در وسط، خورشيد يک سمت زمين و ماه در سمت ديگر آن باشد، اتفاق می افتد و من می توانم در دوران عمر خودم آن را مشاهده نمايم، امشب يعنی ساعت 01:17 بعد از نيمه شب اول ژانويه 2010 به وقت کوالالومپور است.
در اين زمان تنها نقطه ای که در روی کره زمين می توان ايستاد به طوری که وضعيت ماه بالای سر و زمين و خورشيد در زير پايم باشد کشور مالزی، و جنوب شهر کوالالومپور است.

دقيقاً جايی که من آرزو داشتم در چنين زمانی آنجا باشم. به راستی که ارزش داشت تا برای خارج شدن از ايران اين قدر تلاش کنم و در چنين لحظه ای در موقعيت جغرافيايي سه درجه شمالی و 103 درجه و 50 دقيقه شرقی باشم. سال نو را در حالی آغاز کنم که در محلی تاريک، آرام و به دور از سر و صدا و هياهوی روزگار به نور سفيد قرص کامل ماه که دقيقاً در بالای سرم در آسمان قرار دارد خيره شوم، در حالی که دنيا با تمام آنچه به آن گرمی و روشنی دلفريب می بخشد در زير پايم باشد. اين تنها معادله رياضی است که برای اثبات درستی آن ده سال انتظار کشيدم. خوشحالم که نتيجه صحت آن تا دو ساعت ديگر خواهم ديد.
پی نوشت (1): بسيار صحنه زيبايي بود. از حدود ساعت 1:00 بامداد اولين روز سال 2010 به وقت مالزی، ماه در وسط آسمان قرار داشت. ساعت 01:17 ماه کامل در اوج قرار گرفت (وسط آسمان و متقارن از همه جهات). در آن لحظه همه دنيا را در زير پايم احساس کردم. اين ساعت نيمه شب واقعی مالزی است. در اين لحظه خورشيد دقيقاً در سمت ديگر زمين دقايقی است که ازبالای سر شهر ساحلی Antofagasta در شيلی عبور کرده و وارد اقيانوس آرام جنوبی شده است. در هنگام مشاهده ماه، همچون موارد گذشته، بهترين موقعيت را انتخاب کردم و آنجا قرار گرفتم. آسمان در حد مطلوبی تاريک بود. تنها صدايي که در آن لحظه به گوش می رسيد صدای جيرجيرکها بود. لکه های ابر کمی در آسمان وجود داشت و گاهاً از جلو ماه عبور می کرد. اما نور ماه آنقدر زياد بود که مزاحم ديدن ماه نشود.

آرش تودشکی، پس از ده سال انتظار در مکان و لحظه ای منحصر بفرد.
جنوب کوالالومپور، ساعت 1:17 بامداد نخستين روز سال 2010.
ماه دقيقاً بالای سر (وسط آسمان)، خورشيد و زمين زير پا
به دليل موقعيت حرکت زمستانی خورشيد در مدار 23 درجه و دو دقيقه جنوبی کره زمين، همانطور که انتظار می رفت، امکان ديدن خسوف (ماه گرفتگی) را در بالای سرم نداشتم و در لحظه نيمه شب واقعی به دليل زاويه ماه و خورشيد، ماه را به صورت کامل ديدم. تا يک ساعت و چند دقيقه ديگر با افتادن سايه زمين بر روی ماه، خسوف جزئی قابل رويت برای ساکنان زمين روی خواهد داد. برای ساکنان مالزی اين اتفاق چند ساعت قبل از غروب ماه در آسمان شب در بالای سر و کمی مايل به غرب يعنی ساعت 02:53 بامداد شروع خواهد شد. امکان ديدن بيشترين حالت خسوف جزئی برای ساکنان مالزی از ساعت 03:23 بامداد و در ساعت 03:53 سايه زمين از روی ماه کنار خواهد رفت. لازم به ذکر است که اين تطبيق منحصربفرد زمان و مکان تا 350 سال آينده برای ساکنان زمين اتفاق نخواهد افتاد.
پی نوشت (2): خسوف جزئی را هم ديدم. واقعاً يا ساعت گوشی تلفن قابل حمل من چند دقيقه ای اشتباه می کنه و يا چشم من خيلی ضعيف شده. ورود سايه زمين بر روی ماه را چند دقيقه ديرتر توانستم ببينم و خروج سايه را چند دقيقه زودتر. زمانی که پيک خسوف اتفاق افتاد. تراکم ابرهای جلو ماه بيشتر شد و آسمان بالای سرم تقريباً تاريک شد. رنگ نور ماه را به خوبی نتوانستم تشخيص دهم. رنگ ماه بر خلاف ادعای اکثر اخترشناسان بيشتر در طيف رنگی گرم بود و اثری از نور آبی ديده نشد. دليلش ممکن است به دليل ابری بودن آسمان و يا وضعيت جغرافيايی من باشد.

پی نوشت (3) اختصاصی برای مانيا(مالزی نشين): تصميم گرفته بودم ساعت 5 بعد از ظهر 31 دسامبر 2009 اطلاع رسانی کنم. اما به دليل تماس های مکرر دوستان نوشتن اين پست کمی طول کشيد. هر چند خيلی دير هم نبود و حدوداً چند ساعت زودتر از اتفاق افتادن اين رويداد نادر اطلاع رسانی شد. ضمناً بلاگر های زيادی هم در اين زمينه پستهايي را نوشتند. به عنوان مثال Rumpole به سال 2229 برای تکرار مجدد اين پديده تطابق زمان و مکان اشاره نموده است. همچنين Ethan Siegel مطالب علمی بسيار جالبی را در مورد اين پديده نوشته است. Kim Long قابليت مشاهده ماه با نور آبی را يک مرتبه در هر 2.7 سال يا هر 33 ماه يک مرتبه گزارش داده که در هر 19 سال هفت مرتبه و در هر قرن 37 مرتبه اتفاق می افتد.
اگر به پديده های نجومی علاقه داری در سال 2010 دو خورشيد گرفتگی و دو ماه گرفتگی کامل قابل مشاهده برای ساکنين زمين رخ خواهد داد. نخستين خورشيد گرفتگی دو هفته ديگر يعنی 15 ژانويه 2010 اتفاق می افتد. مالزی در نيم سايه قرار دارد. و چند ساعت قبل از غروب آفتاب با استفاده از فيلتر چشمی مناسب بصورت جزئی قابل مشاهده است. حداکثر همپوشانی قابل مشاهده ماه و خورشيد از موقعيت کوالالومپور 28.5% خواهد بود. در تاريخ 15 ژانويه به دليل کوچکی سطح همپوشانی از موقعيت کوالالومپور من مطلبی را نخواهم نوشت. اما اين پديده را رصد می کنم. دو ماه گرفتگی و خورشيد گرفتگی ديگر امسال نيز از موقعيت مالزی قابل مشاهده نيستند.
پی نوشت (4): با احترام و تشکر از همه دوستانی که در طی اين چند ساعت از نخستين روز سال 2010 با من تماس گرفته و يا با کامنت گذاری برای twitte شب گذشته لينک اين پست، اينجانب را بابت اطلاع رسانی دير موقع مورد سرزنش قرار داده اند. باور کنيد من نمی دانستم اين مطلب تا اين اندازه برای همه اهميت داشته و جالب باشد. همانطور که در پست قبلی نوشتم، تصور من از بازديد کننده های بلاگ، افرادی بود که بصورت اتفاقی به اينجا مراجعه می کنند. در آينده سعی می کنم از چند روز قبل اطلاع رسانی کنم.

۰۵ دی ۱۳۸۸

بررسی آماری سه ماه اخير

از تاريخ 25 سپتامبر 2009 با نصب يک سيستم آماری بر روی اين بلاگ، اقدام به جمع آوری اطلاعات بازديد کنندگان نموده ام. در اين پست سعی می کنم يک گزارش تقريباً کامل آماری از بازديد کنندگان اين بلاگ ارائه نمايم.
در طول اين سه ماه جمعاً 1,533 مرتبه مراجعه به اين بلاگ توسط 717 بازديد کننده صورت گرفته است. در طی اين مراجعات، صفحات بلاگ 2,628 بار مطالعه قرار گرفته است. بر اين اساس سهم مطالعه هر بازديد کننده بطور متوسط 1.71 صفحه بوده است. همچنين بطور متوسط يک دقيقه و 49 ثانيه برای مطالعه اين بلاگ توسط هر بازديد کننده صرف شده است. حدود %46.44 بازديد کنندگان برای نخستين بار به اين بلاگ مراجعه کرده اند.
Google Chart

در مدت سه ماه در مجموع از 30 کشور مختلف به اين بلاگ مراجعه شده است که بيشترين بازديد از کشور مالزی با %60.14 و پس از آن ايران %29.5 و ايالات متحده امريکا %3.98 درصد انجام شده است.
Google Chart
بيشترين ميزان ورودی به اين بلاگ %63 طريق بلاگ ها و سايت های ديگر، %19 با تايپ آدرس بلاگ به صورت مستقيم، %13 از موتورهای جستجو و مابقی از طرق ديگر بوده است.
Google Chart
%13.7 بازديد کننده ها از طريق آدرس بلاگ قبلی من به اينجا مراجعه کرده اند و پس از آن %13.44 از بلاگ مهندس جوان، %12.2 موتور جستجوی گوگل، %6.26 از بلاگ مالزی نشين، %2.61 از بلاگ روزهاي بي تکرار من در ايران و مالزي و مابقی از ساير سايتها مراجعه نموده اند. پسری که باد را مهار کرد جذاب ترين مطلب برای خوانندگان بوده و پس از آن معرفی سيستم عامل جديد گوگل کروم، گرفتاری، شايد يازده سال ديگر، اسرار جنگی مفقود شده نيکلا تسلا، علم و اهميت آن و ... در رتبه های بعدی قرار دارند.
بازديد کنندگان اين بلاگ در ايران از شهر تهران با 174 مراجعه، اصفهان با 78 مراجعه، مشهد با 22 مراجعه و سپس شهر های ديگر بوده اند. همچنين بازديد کنندگان در مالزی از Kajang با 344 بازديد، Kuala Lumpur با 284 بازديد، Petaling Jaya با 250 بازديد بوده اند. اين در حالی است که در ايران تنها 12 بازديد کننده و در مالزی تنها 8 بازديد کننده ثابت هر روز مطالب اين بلاگ را مطالعه می نمايند و مابقی بازديد کنندگان بصورت اتفاقی و بعضی حداکثر 5 مرتبه در طول اين سه ماه به اين بلاگ مراجعه نموده اند. همچنين آمار نشان می دهد که اين بلاگ فقط 24 بازديد کننده ثابت دارد.

۲۶ آذر ۱۳۸۸

داستان پيدايش کامپيوتر

نحوه پيدايش و توسعه سخت افزاری کامپيوتر برای من هميشه سوال بر انگيز بوده است. امروز يک فيلم 48 دقيقه ای پيدا کردم در مورد تاريخ پيدايش کامپيوتر. چيزی که من قبلاً در مورد کامپيوتر می دانستم در حدود دو دقيقه (دقيقه 23 تا 25) از اين فيلم جالب بود.
پس از ديدن اين فيلم، حقايق زيادی براي من آشکار شد. برای دستگاهی که امروز به راحتی از آن برای انجام کارهای روزمره استفاده می کنيم، زحمات زيادی کشيده شده است.

۲۲ آذر ۱۳۸۸

عکس العمل سريع

در کنترل سيستمها، مهمترين پارامتر پاسخ سريع سيستم به سيگنال ورودی است. معمولاً با پيچيده شدن، افزايش تعداد ورودی ها و درجه آزادی، زمان بيشتر برای پايدار کردن سيستم تلف می شود و عملاً سرعت پاسخ سيستم کاهش می يابد. تا جايي که برای کاهش سريعتر خطای خروجی و افزايش سرعت عکس العمل سيستم نيازمند حضور يک يا چند عامل انسانی می شويم.

فيلم فوق نمونه ای کاملاً عملی، کاربردی و پياده سازی شده از سيستمی است که به آن اشاره شد. پی نوشت: با عرض پوزش از خوانندگان بلاگ. روز گذشته به دليل دستکاری و آزمايش بعضی از ستينگها، مطلبی به صورت پست ناخواسته برای لحظات کوتاهی در اين بلاگ منتشر شد که دارای هيچ گونه معنی و مفهوم خواصی نبود و تنها برای آزمايش صحت عملکرد سرويس جديد منتشر و سپس به سرعت حذف شد. دوستانی که از RSS اين بلاگ استفاده می کنند به احتمال زياد متن يک خطی اين پست را دريافت کرده باشند که مجدداً از آنها عذرخواهی می نمايم.

۲۰ آذر ۱۳۸۸

فقط احساس همدردی

علاقه ای ندارم احساس يأس و سرخوردگی را در بين خوانندگان بلاگم که جمعيتشان به استناد آمار روزانه به زور به 20 نفر می رسد و اغلب افراد خانواده ام يا تعداد انگشت شماری از دوستان و بلاگر های مالزی هستند که برای کسب اطلاع از آخرين وضعيت من به اينجا سر می زنند، ايجاد کنم. اما چه کار کنم که تحمل ديدن بعضی چيزها برايم سخت است. هر روز خبری می شنوم و يا چيزی می بينم که درد دلم را تازه می کند. وقتی می بينم دوستی حتی هزينه تهيه خوراک روزانه را صرف جويی می کند و يا ساعتها پياده روی می کند تا مجبور به پرداخت کرايه حمل و نقل نباشد و بتواند به تحقيقات خودش چند روزی بيشتر ادامه بدهد، آن هم تحقيقی که شايد به شکست ختم شود و يا ناتمام رها شود، احساس شرم می کنم. ای کاش اين داستان فقط برای يک نفر اتفاق می افتاد. ای کاش واقعاً آنقدر توانگر بودم که بتوانم مشکلات مالی دوستان هموطن و يا غير هموطن را برطرف کنم. و هزار ای کاش ديگر و اما هزاران افسوس برای اين ای کاش ها. اين همه شور و اشتياق برای دست يافتن به دانش که بالاترين ارزشهاست با وجود فقر و تنگدستی در غربت. در برابر اين همه عزت نفس دانشمندان آينده از خودم خجالت می کشم. چطور می توانم اين همه اسراف کنم و دوستانم گرسنه باشند؟ با چه رويی بايد هر روز به چهره رنگ پريده و خسته دوستانم نگاه کنم؟ اين چه فرهنگ نا ميمونی است که حتی به من اجازه نمی دهد تا تمايلم برای کمک به دوستانم را از ترس ناراحت شدن آنها به زبان بياورم؟ مگر من به يک جانی، معتاد و يا انگل جامعه می خواهم کمک کنم؟ واقعاً که خيلی بدبختم. اين را می نويسم تا فقط احساس همدردی خودم را بيان کرده باشم. پی نوشت: ممنون از ابراز محبت شما دوستان عزيز.

۱۳ آذر ۱۳۸۸

قهوه شور

چند سالی می شود که برنامه خواب درست و حسابی ندارم. احساس خواب آلودگی مداوم از يک طرف و استرس ناشی از نتيجه نگرفتن از آزمايشات روزانه (بسيار متداول) از طرف ديگر، آرام و قرار را از من گرفته است. شبها به زور خوابم می برد. ديشب برای ايجاد تنوع در روال زندگی سری زدم به يکی از رستوران های محلی اطراف محل کارم. ليست نوشيدنی ها را از بالا به پايين خواندم. هيچ نوشيدنی به اندازه قهوه داغ آن هم در خلوت و سکوت نيمه شب خستگی اين چند روز را از تنم خارج نمی کند. تا آماده شدن قهوه مدتی طول کشيد. به سمت سوراخ کوچکی که آشپزخانه و رستوران را از هم جدا می کرد رفتم و از کارگر رستوران پرسيدم:
Bagaimana minumanku?
سريع و با عذرخواهی، نوشيدنی را آماده کرد و تحويل داد و رفت تا به کارش برسد. با قاشق داخل ظرفی که ظاهراً شکر در آن بود، چند قاشق از آن پودر سفيد رنگ داخل فنجان (تقريباً ليوان) قهوه ريختم. ميزی را انتخاب کردم و نشستم. قهوه را با لذت سر کشيدم. اما طعم شور و تلخ حالم را دگرگون کرد...

۲۸ آبان ۱۳۸۸

سخت ترين شغل

برای من سخت ترين شغل معلمی است. به شدت از تدريس متنفرم. قرار گرفتن در جلو جمعی که همه چشم به تو دوخته اند تا چيزی به دانش آنها اضافه کنی و يا مسأله ای را برايشان حل کنی. کوچکترين حرکت شما از ديد دانش اموزان پنهان نمی ماند. در طول زندگی چند بار اتفاق افتاد که مجبور شدم در شهرهای محروم جنوب ايران، به اصرار دوستان و تنها به دلايل انسان دوستانه تدريس کنم. تدريس برای من واقعاً شکنجه بزرگی بود. جمع آوری مطالب، لباس مرتب پوشيدن، سر وقت در کلاس حاظر شدن، سخنرانی يک ساعت و نيمه، طرح سوال و برگزاری چند امتحان، تصحيح برگه ها، مورد تمسخر قرار گرفتن به دليل بعضی از اشتباهات نا خواسته، درگيری با دانش آموزان و اعتراضات بعد از اعلام نتايج، سفارش آشنايان برای بالا و پايين نمودن نمرات و ... برای من همه شکنجه هايی بودند که روح و جسم را در طول يک ترم تحصيلی آزار می دادند.

هر شغلی را حاضرم انجام بدهم به غير از معلمی. خيلی کار سختی است. هيچ وقت به سمت اين شغل نمی روم. به راستی که بايد دست معلمين را بوسيد. به نظر من يک معلم بيشتر از دانش آموز وقتش را صرف مطالعه می کند و دقدقه جمع آوری مطالب مفيد را برای ارائه به دانش آموزان در کلاس دارد.

۲۲ آبان ۱۳۸۸

شايد يازده سال ديگر

يازده سال قبل، دقيقاً صبح روز هفتم مهر ماه سال 77، در دامنه کوه های واقع در شمال سده اصفهان، عده ای را مشاهده کردم که در حال عکس گرفتن دسته جمعی هستند. برای اطلاع از ماجرا به سمت آنها حرکت نمودم. ظاهراً مراسم تمام شده بود و افراد حاضر در حال گپ زدن با صدای بلند و گاهاً قهقه دسته جمعی بودند. از يکی از دوستان خوشنام که اين اواخر در يک کارخانه باتری سازی کار می کرد، مناسبت اين مراسم را پرسيدم. دعوتنامه ای به دستم داد که در آن قيد شده بود راس ساعت هشت صبح هشتم آبان ماه هشتاد و هشت در همان مکان (نقشه مکان) حاضر شويم و با دوستان قديمی عکس يادگاری بگيريم.

بزرگنمايی
ساعتها، روزها، ماه ها و سالها به سرعت سپری شدند. ساعت هشت صبح، هشتم آبان ماه هشتاد و هشت رسيد و من هزاران کيلومتر با محل قرار آن روز فاصله داشتم. حسرت حضور در قسمتی از عکس دسته جمعی منتشر شده در بلاگ مهندس آتا جهانگير مشيدی. در بين اين همه چهره های دوست داشتنی فقط قادر بودم چهره چهار نفر از دوستان قديمی را به خاطر بياورم.

برای همه دوستان حاضر در اين عکس آرزوی موفقيت و سربلندی می نمايم. همچنين اميدوارم که يازده سال ديگر رأس ساعت نه صبح، نهم آذر ماه سال نود و نه، در همين محل، بتوانم خودم را در اين عکس جا بدهم (پشت سر همه). پی نوشت (1): مهندس مقداد ابوالفضلی هم در بلاگ شخصی خود چند خطی در مورد اين موضوع نوشته است. پی نوشت (2): دوستانی که چهره آنها را به خاطر آوردم از سمت چپ رديف وسط عبارتند از ميزبانی، ابطحی، موسوی و ماستبند زاده.

۲۱ آبان ۱۳۸۸

تولد يک زبان برنامه نويسی

بلند پروازی های Google تا آنجايی ادامه پيدا کرد که برنامه نويسان احساس کردند کدهای C و ++C برای برای برآورده شدن نيازهای برنامه نويسی تحت وب امروزی ديگر جوابگو نيستند. اين مهم، آنها را مجبور به خلق کدهاي زبان برنامه نويسي تازه اي با نام Go نمود. بر پايه ادعاي خالق اين زبان برنامه نويسي، Go ساده، سريع، امن، سبک بوده و به دليل کد باز بودن آن برنامه نويسي را لذت بخش مي کند.

با توجه به افشاگري Sean Michael Kerner، در ماه سپتامبر 2009، در مورد تلاش گروه برنامه نويسان گوگل براي تهيه کدهاي باز برنامه نويسي با قابليت انعطاف بيشتر، انتظار انتشار جزئيات تازه اي از اين زبان برنامه نويسي مي رفت. او کدهاي برنامه نويسي جديد را به کدهاي Java تشبيه نموده بود.

۰۶ آبان ۱۳۸۸

گرفتاری

در طول ماه اکتبر حسابی سرم شلوغ بود. دائماً در حال برنامه نويسی برای قسمتهايی از پروژه جديد و کار با نوت بوک ارزان قيمتم بودم. تصميم گرفته ام يک قسمت از برد اصلی الکترونيکی دستگاهم را که خيلی از درجه حرارت محيط تاثير پذير است و مدام اندازه گيری های من را به هم می ريزد، حذف نموده و عمل آن را با يک برنامه ساده کامپيوتری (ميانبر) جايگزين کنم، تا هم هزينه تمام شده آن را کمتر کنم و هم دقت کارم را بالاتر ببرم. هر چند کاهش هزينه تمام شده شامل حال من نمی شود، چون قبلاً اين هزينه را پرداخت کرده ام.
اما با وجود مشغله زياد در هفته های اخير، عصر دوشنبه، 26 اکتبر 2009 باران نسبتاً شديدی باريد و لپ تاپ من هم از عوارض اين بارش شديد بی نصيب نبود. مقدار زيادی آب از لابلای منافذ و زيپ ها وارد کوله پشتی حاوی لپ تاپ شد و به داخل سيستم الکترونيکی و مونيتور نفوذ کرد. به طوری که لپ تاب بی نوا برای مدت تقريباً يک ساعت در 5 سانتيمتر آب کف کوله پشتی غوطه ور بود و از دست من که زير باران گير افتاده بودم کاری برای نجات آن بر نمی آمد.
پس از رسيدن به منطقه امن، اولين کاری که انجام دادم روشن کردن لپ تاپ نمناک بود. با بالا آمدن سيستم عامل خيالم راحت شد. اما نصف صفحه کريستال مايع مونيتور از پشت خيس شده بود و تصوير نور ساطع شده از آن قسمت بسيار بيشتر از جاهای ديگر تصوير بود (تقريباً سفيد رنگ). صدايی هم از بلندگوها در نمی آمد. به تدريج با خشک شدن آب نفوذ نموده به داخل لپ تاپ، مشکلات در حال حل شدن است. از فردا مجدداً کارهای عقب افتاده اين چند روز را می توانم از سر بگيرم. اگر چه در اين مدت از کار و زندگی افتادم، اما زياد هم بد نبود. چون باعث شد در اين دو روز، چهره دوستان را در فيس بوک نورانی تر ببينم. البته شدت نور آنقدر زياد بود که تقريباً چيزی ديده نمی شد.

۲۸ مهر ۱۳۸۸

تسليت به خانواده کمالی

امروز درگير کارهای آزمايشگاه بودم که برادر بزرگوارم اميد سعادتيان (نويسنده بلاگ مهندس جوان) خبر درگذشت مادر برادر ديگرمان بهنام را به من داد. از ناراحتی دستانم بی حس شدند و دست از کار کشيدم. مادر بهنام و بهناز کمالی و همسر آقای کمالی، خانمی بسيار مهربان بود و خاطرات ساعاتی را که در کنار خانواده کمالی به اتفاق اميد سعادتيان سپری کرديم را هرگز فراموش نمی کنم. باور کنيد برای من فکر کردن به غم و اندوه دوستان سخت است، چه برسد به اينکه در اين شرايط بخواهم چيزی در موردش بنويسم.

آرش تودشکی و بهنام کمالی
خانم کمالی عاشق همسر، فرزندانش و ايران بود. اين عشق بی نهايت باعث شد که خيلی زود مالزی را ترک کند و به ايران باز گردد. او دو فرزند موفق و مودب را تربيت نمود و تحويل جامعه داد. به ياد دارم که بهنام و پدرش هميشه نگران سلامتی خانم کمالی که مدت زيادی از بيماری ديابت رنج می برد بودند. اما روحيه سرشار از اميد، خوش قلبی و سادگی که در چهره اين مادر مهربان بود، نمی گذاشت ديگران از درد و رنج درونش اطلاع پيدا کنند. افسوس که خيلی زود همه ما را تنها گذاشت. اين مصيبت غم انگيز را به خانواده کمالی تسليت می گويم و برای آنها صبر آرزو می کنم.

۱۶ مهر ۱۳۸۸

نيم متر سيم و کلی مکافات

دو سه هفته قبل، يک نفر که يادم رفته چه کسی بود، از پيدا نشدن دو متر سيم نازک شيلد دار گله می کرد. اين بنده خدا کل سوراخ و سنبه های کوالالومپور را گشته بود، اما چيزی پيدا نکرده بود. من اصلاً به خواب شب هم نمی ديدم که ديگه تا آخر عمر دستم به دستگاه الکترونيکی بخوره. دليل اول اينه که احساس خنگ شدن خيلی وقته به سراغم آمده و دليل دوم بی پولی که اگر مشکل دومی حل بشه اولی زياد اهميتی نداره. ضرب المثلی هست که اگه پول روی مرده بذاری، برات بندری می رقصه. به هر حال چرخ زمانه آنقدر چرخيد تا سرانجام انگشتانم بعد از مدتها دوباره حرارت هويه را حس کرد و دود قلع سيم لحيم ذوب شده به اعماق ششهایم وارد شد.
اما مشکل از جايی شروع شد که قرار شد از زير پيچ دو ترمينال به زير پيچ دو ترمينال با فاصله 20 سانتيميتر، دو رشته سيم نسبتاً ضخيم با شيلد earth شده، وصل بشه. دوست گرامی آقای محمد رضازاده مهرجو يک کاتالوگ جلو من باز کرد و گفت اين همه سيم، يکی را انتخاب کن زنگ بزن به سوپلاير تا برات بياره!

آرش تودشکی و محمد رضازاده مهرجو
اما هر چه کاتالوگ را گشتم نيم متر سيم که کارم را راه بياندازه پيدا نکردم. يک نمونه پيدا کردم که می شد يک جورايی استفاده بشه اما بايد 100 متر می خريدم به قيمت 1140 رينگيت يا 328 هزار تومان. متری هم نمی فروخت. تصميم گرفتم در بازار کوالالومپور يک جستجويی بکنم. موتور را بعد از مدتها روشن کردم، آن هم با چه نکبت کاری و بدبختی (روغن زده بود سر شمع). دهانه جرقه زن شمع را کمی گشاد کردم تا راحت روغن سر شمع را خشک کنم. اما يادم رفت دوباره به حالت اول برگردانم. در همان حالت موتور را آتيش کردم و راه افتادم.
اولين سر بالايی احساس کردم موتور زياد جون نداره. کمی که بالاتر رفتم شروع کرد به پت پت کردن و خاموش شد. با بدبختی توی سربالايی از موتور که به سمت عقب راه افتاده بود پياده شدم و موتور سنگين را هل دادم 20 تا 30 متر به بالا تا ببينم چه مشکلی داره. يک هندل زدم راحت روشن شد. يادم به شمع افتاد و بازش کردم (با دست!) و دو سه بار آرام سر شمع را زدم به زمين تا دهانه جرقه زن تنگ تر شد. سفتش کردم و راه افتادم...
هر سيم فروشی را سر زدم سيم بالای نمره 1.5 پيدا نشد. آخر تصميم گرفتم سيم مفتول مسی بخرم و با پيچاندنشان به دور هم سايز مورد نظرم را بسازم. فروشنده گفت سيم مسی کيلويی می فروشه و سنگ ترازو زير يک کيلو نداره! يک کيلو سيم خريدم به قيمت 45 رينگيت با روکش کابل حرارتی و فويل آلومينيوم، سر جمع نيم متر سيم دست ساز برای من در آمد 60 رينگيت (کمی بيشتر از هفده هزار تومان) باضافه کلی ضايعات. پی نوشت: مهندس اگر راضی نيستی بگو عکس را حذف کنم.

۰۹ مهر ۱۳۸۸

رانندگی ايمن با خودروهای نسل جديد

من قبلاً اعتقاد داشتم که رانندگی با خودروهای قديمی امريکايي خيلی مطمئن تر و امن تر از رانندگی با ماشين های ظريف امروزی است. اما با ديدن اين فيلم تصادف آزمايشی نظرم کاملاً عوض شد.

خودرو قديمی با وجود اينکه ظاهراً قوی به نظر می رسه، ولی سرنشين آن به شدت در اين تصادف ساختگی آسيب می بينه. اما خودرو جديد کيسه هوا داره و سر راننده آن در هنگام بروز حادثه به خوبی محافظت می شود.

۰۴ مهر ۱۳۸۸

پيش نمايش سريع اسناد آنلاين

اتفاق متداولی که برای همه افراد و به خصوص محققين که در اسناد اينترنتی با فرمت PDF، PowerPoint يا TIFF جستجو می کنند، می افتد اين است که پس از يافتن فايل مورد نظر که اغلب هم مرتبط به کار آنها نيست، زمان زيادی را برای دانلود فايل بايد صرف نمايند. ضمن اينکه نيازمند نرم افزار های مخصوص را برای باز کردن اين فايلها پس از دانلود، بر روی کامپيوترهايشان هستند.
به خاطر دارم سايت پارسيک سالها قبل امکان پيش نمايش سايتهای جستجو شده در اينترنت را داشت. اما در روشی که برنامه نويس سايت برای پيش نمايش محتويات سايتها استفاده نموده، نياز بود تا کل صفحه مورد نظر Load شود. هر چند ايده جالب و منحصربفردی بود، اما پايين بودن سرعت Load شدن صفحات از معايب آن محسوب می شد.
اخيراً، گروه نرم افزاری گوگل راه جالبتری را برای توليد، ويرايش و به اشتراک گذاری اسناد اينترنتی در اختيار همه کاربران قرار داده است. در اين روش اسناد قبل از دانلود يا پيش نمايش سريع، به فرمت سبک تصويری تبديل می شوند و نياز به وجود نرم افزار خاصی برای باز کردن فايل ندارند.
با اين روش اسناد سريعتر Load شده و از اضافه شدن ترافيک شبکه و کند شدن سرعت آن در هنگام دانلود فايل ها تا حد مطلوبی کاسته می شود. ضمن اينکه می توان به سادگی با توليد کد HTML، اسناد را در بلاگ يا سايت شخصی نمايش داد. پی نوشت: استفاده از اين سرويس برای فايلهایی با فرمت PDF، PowerPoint و TIFF بر روی سرورهايي غير از گوگل قرار دارند، نيز امکانپذير است.

۰۲ مهر ۱۳۸۸

پسری که باد را مهار کرد

اين يک داستان واقعی از پسر فقير سياه پوستی است که در سن 14 سالگی، با کمترين امکانات نيروی باد را تحت کنترل در آورده است. او بدليل نداشتن 80 دلار شهريه مدرسه، از تحصيل باز می ماند. بدون دانستن زبان انگليسی و تنها از طريق کشف رابطه بين تصاوير در کتابی، نيروگاه بادی کوچکی را برای تامين نيازهای اوليه الکتريکی خانواده اش می سازد. William Kamkwamba که اکنون حدود 21 سال سن بيشتر ندارد توضيح می دهد که هفت سال قبل در حالیکه حتی مادرش هم به او اعتماد نداشته چگونه نيروی باد را تبديل به الکتريسيته نموده است. او می گويد در کشورش معمولاً باد می وزد و هميشه فکر می کرده چطور می تواند از اين منبع خدادادی استفاده کند.
اما دو سال پيش از اين William باز هم در کنفرانسی ظاهر شده و با انگليسی بسيار ضعيف و با کمک روش پرسش و پاسخ پروژه ساده خود را به خوبی با زبانی ساده شرح داده بود.
William اهل کشور مالاوی است. کشوری که حتی نام آن هم برای خيلی ها نا آشنا است. اقتصاد مالاوی وابسته نه کشاورزی و کشت تنباکواست. اين مخترع و دانشمند جوان قصد دارد تحصيلاتش را تکميل نمايد و ايده های جالبی هم برای آينده مردم کشورش در سر دارد. يک فيلم کوتاه جالب و تامل برانگيز هم از محل زندگی و طرح او و همچنين نخستين سفرش به ايالات متحده وجود دارد که برای تماشای آن بايد قبلاً نرم افزار QuickTime را بر روی کامپيوترتان نصب نموده باشيد.

۲۸ شهریور ۱۳۸۸

ويرايشگر فرمولهای رياضی

ويرايشگر معادلات رياضی که قبلاً در knol در دسترس بود در سرويس Google Docs هم قابل استفاده است. روش کار با اين ويرايشگر ساده خيلی شبيه به روش فرمول نويسی در LaTeX است، حتی کد برنامه نويسی مورد استفاده در آن هم ظاهراً هيچ تغييری نکرده است.

برای استفاده از اين قابليت جديد در Google Docs روی کلمه Insert را کليک نموده و سپس Equation را انتخاب کنيد. گوگل کد نوشته شده توسط شما را تبديل به image نموده و می توان در داخل اسناد از آن به راحتی استفاده کرد.

۲۳ شهریور ۱۳۸۸

جستجوی سالم در اينترنت

بر خلاف تصور همه دوستان و همکارانی که از گذشته و پيشينه ام بی خبرند، من در يک خانواده بسيار مذهبی و معتقد به انجام کليه اصول و فروع دينی رشد پيدا کرده ام. خانواده ای که به سلامت فکری و ذهنی فرزندانش بسيار اهميت می داد و هنوز هم می دهد. هرگز دستگاه گيرنده امواج ماهواره ای به محيط خانواده ما وارد نشد و من از طرف والدينم به شدت از نشست و برخواست با افرادی که به اين دستگاه دسترسی داشتند نهی می شدم. همين امر شايد يکی از دلايل ضعف شديد من در در زبان انگليسی بود که اين مشکل با خروج من از ايران و تلاش بسيار سرانجام برطرف شد. ورود دستگاه کامپيوتر و اينترنت به چنين محيطی يکی از بزرگترين محالات بود. هنوز در ايران هستند افرادی که من را به خوبی می شناسند و برايشان غير قابل باور است که چگونه می توانم شرايط و آزادی های خارج از ايران را تحمل کنم و ساکت بمانم.

آشنايي من به شبکه اينترنت به 15 سال قبل يعنی 1996 که به اجبار با عملکرد شبکه های کامپيوتری آشنا شدم باز می گردد. به تدريج برای کسب درآمد به برنامه نويسی رو آوردم. اما با توجه به جو حاکم در خانواده مجبور به استفاده از کامپيوترهايی بودم که در محيط عمومی مثل مساجد و کتابخانه ها به رايگان برای مدت زمان خاص در اختيار کاربران بود. هنوز به خوبی به خاطر دارم نخستين باری را که در جمع دوستان مذهبی با استفاده از کتاب راهنما به اينترنت متصل شدم و در موتور جستجوی تازه تاسيس Yahoo تصاوير مربوط به کلمه ای را جستجو کردم. در بين آن تصاوير عکسهايي بود که در آن زمان هنوز درک آن برای جامعه سخت بود. من شوکه شده بودم و دوستان مذهبی به من خيره مانده بودند. نمی دانم چرا اين اتفاق تلخ بايد در نخستين تجربه من در استفاده از اينترنت آن هم در مکانی عمومی و مقدس رخ می داد. هرگز آن نگاه های تحقير آميز را فراموش نمی کنم. خدا را شکر می کنم که نتيجه اين تجربه باعث شد در طول اين سالها همواره از اينترنت بطور صحيح و سالم و بر اساس اصول و اعتقادات شخصيم استفاده کنم و خدا را هميشه ناظر بر اعمالم ببينم. هر چند در جايی که کاربران و افراد مجازی با سلايق گوناگون وجود دارند، به ناچار و شايد از روی کنجکاوی گاهی خطاهايي هم رخ می دهد که غير قابل اجتناب است.

اما امروز با کمال خوشحالی مطلع شدم موتور جستجويي هم برای افرادی که می خواهند کنترل بيشتری بر روی اعمال خود و خانواده در محيط مجازی داشته باشند، اخيراً طراحی و عرضه شده است. موتور جستجوی I'mHalal يا من حلال هستم ابزاری تازه برای کاربران با سلايق مذهبی و فرزندان آنها می باشد. به گفته abcnews اين سايت در ماه جاری بيش از 400 هزار بازديد کننده داشته است.
اين تغيير نگرش فراهم کنندگان اينترنت به خواسته های بخش عظيمی از کاربران و خانواده های مذهبی شايد ناشی از گسترش جمعيت و مهاجرت اين دسته از کاربران اينترنت و افزايش تاثيرگذاری آنها در جوامع غربی باشد که قبلاً هم طی مقاله ای کوتاه به آن اشاره اجمالی شد.

افزايش پشتيبانی مالی و نگاه مثبت دولت ها و تشويق فرزندان توسط اوليا و مربيان در فرهنگ سازی استفاده از اين گونه سايتها بهترين راه برای مبارزه با انحرافات و نکات منفی اينترنت و در نهايت اصلاح رفتار مجازی جامعه در سطح کلان می باشد.

۱۹ شهریور ۱۳۸۸

خلاصه مطالب در بلاگر

سرانجام پس از ده سال مقاومت، بلاگر هم تسليم شد و سرويس خلاصه مطالب را ارائه نمود. بلاگ های Blogger Buzz و Blogger in Draft از فراهم شدن امکان شکستن يک پست بلاگ به دو بخش خلاصه و ادامه مطالب، برای بلاگرهايي که از سرويس Blogger برای بلاگينگ استفاده می کنند، خبر دادند.

در گذشته برای انجام اين کار نياز به کمی کد نويسی بود که اغلب در بعضی از مرورگرها درست عمل نمی کرد. اگر قصد داريد از اين امکان جديد در بلاگ خور استفاده کنيد، برای انجام تنظيمات توصيه می کنم ضمن مطالعه دو بلاگی که اين خبر را منتشر کرده اند، از راهنمای Blogger هم می توانيد استفاده نماييد.

۱۷ شهریور ۱۳۸۸

بزرگ راه خورشيدی

سال گذشته پيشنهاد شده بود که براي توليد انرژي الکتريکي، بزرگراه ها تبديل به يک مزرعه بادي شوند. ايده جالبي بود و کاملاً قابل اجرا. اما اخيراً، اداره حمل و نقل در امريکا قصد دارد تا با هزينه 100 هزار دلار از کف بزرگراه انرژي الکتريسيته توليد کند. در اين طرح تازه قرار است سلولهاي خورشيدي بصورت موزاييک هاي با ابعاد 30 در 30 سانتيمتري در کف جاده اي در Idaho نصب شوند. هر موزاييک قادر است تا سقف 7.6 کيلو وات ساعت در طول يک روز توان الکتريکي توليد نمايد. اين توان الکتريکي توليد شده توسط LED هاي هشدار دهنده ترافيکي مصرف خواهد شد. هزينه اوليه اين طرح بسيار گران و حدود 7000 دلار به ازاي هر سلول خورشيدي مي باشد. در صورتي اين سلولهاي خورشيدي در طول يک مايل از يک بزرگراه چهار بانده نصب شوند قادر خواهند بود انرژي کافي براي 500 خانه را تامين نمايند. ظاهراً اين پروژه يک منتقد هم دارد. بلاگري با نام مستعار Dr. Buzz0 با اشاره به چند دليل جالب معتقد است که اجراي اين پروژه تنها هدر دادن سرمايه است.

تبديل نور به صدا ميسر شد

فناوری جديد در ليزر تبديل نور به صدا را ممکن ساخت. بر پايه نتايج تحقيق انجام شده توسط دانشمندان نيروی دريايی، برای تبديل نور ليزر به صوت، ابتدا پالسهای فشرده ليزر مولکولهای آب را يونيزه می کند. آب يونيزه شده انرژی ليزر را جذب نموده و گرم می شود. انفجارات کوچک که در حباب های بخار آب اتفاق می افتد صدايی پالسی شکل به بلندی 220 دسيبل توليد می کند. صوت ليزر قابليت انتقال در هوا و آب را دارد، اما ميزان بلندی اين صدا در آب بيشتر است.

از آنجايی که موج ليزر می تواند صدها متر در هوا بدون تضعيف انتقال پيدا کند و سپس بسرعت و به محض ورود به آب فشرده شود، می تواند وسيله مناسبی برای ارسال پيام هواپيماها به زير آب که امکان استفاده از آنتن در آن بسيار محدود است باشد.

اشتباه در محاسبه تعطيلات رسمی

امروز برای چندمين بار در اين چند سال در محاسبه تعطيلات رسمی ايالت سلنگور دچار اشتباه شدم. تقويمی که من از آن استفاده می کنم ظاهراً مربوط به ايالتهای ديگر مالزی هست. اما مشکل اصلی از آنجايي است که صفحه تقويم من بجای سپتامبر روی ماه آگوست بود و من هم بسيار حواس پرت بودم و به ماه آن توجهی نداشتم. به همين خيال که امروز خبری نيست برای انجام کار اداری به بانک مراجعه کردم. اما با درب بسته مواجه شدم. اما مثل اين که من تنها نبودم و اين مشکل برای دوستان ديگر هم اتفاق افتاده است.

استفاده بيشتر از نوار آدرس مرورگر

امروز يک مطلب کاربردي جالب در مورد نوار آدرس مرورگر پيدا کردم. اين مقاله به معرفي عناوين زير مي پردازد:
  1. عکس گرفتن از يک صفحه
  2. دانلود ويدئوهاي يوتيوب
  3. درست کردن آدرس کوتاه
  4. ايميل کردن يک صفحه
  5. ذخيره و اشتراک آدرس صفحات
  6. همه چيزهايي که مي خواهيد درباره يک سايت بدانيد
  7. براي خودتان يادداشت بگذاريد
  8. صفحه مناسب موبايل
به گفته مترجم اين مطالب جالب، مرجع اصلی اين عناوين مقاله Do More From Your Browser Address Bar است.

لاغری ران و افزايش بيماری قلبی

بر پايه نتايج تحقيقي که دکتر Ian A. Scott منتشر کرده افرادي که داراي رانهاي لاغر اند، بيشتر در معرض خطر بيماري هاي قلبي هستند. در اين تحقيق که بر روي حدود 3000 نفر (1463 مرد و 1380 زن) انجام شده است نشان داد، افرادي که اندازه محيط دور ران آنها کمتر از 60 سانتيمتر است، بطور معني داري بيش از افراد داراي رانهاي چاق در معرض خطرات ناشي از بيماري قلبي و مرگ و مير ناشي از آن قرار دارند.

۱۵ شهریور ۱۳۸۸

اينترنت 40 ساله شد

براي نخستين بار 40 سال قبل، 2 سپتامبر 1969 در آزمايشگاهي واقع در دانشگاه کاليفرنيا لوس آنجلس UCLA دو کامپيوتر اطلاعات آزمايشي را از طريق يک کابل 5 متري ارسال و دريافت نمودند.

هر چند پروتکل TCP/IP در دهه 70 وضع شد، که توسط آن امکان ارتباط چند کامپيوتر با هم ميسر مي شد و همچنين ارسال ايميل.

۱۴ شهریور ۱۳۸۸

يک دوستی پايدار

اصولاً براي من خيلي سخت است که به افراد اعتماد کنم. اگر چه در ظاهر با همه مردم با احترام رفتار مي کنم، اما هميشه به افراد و اطرافيانم به شدت مشکوک هستم. من را با يک بيمار مبتلا به پارانوئيد اشتباه نگيريد. همه چيز تحت کنترل است.

اميدرضا سعادتيان و آرش تودشکی
مطمئناً هيچ کسي را پيدا نمي کنيد که بگويد اولين قدم را براي دوستي با آرش تودشکی برداشته و موفق شده است. چه بسيارند افرادی که در سی سال اخير بدون توجه به اين جمله، تلاش کردند دری به دوستی با من باز کنند، غافل از اينکه با ميل خويش قدم در باتلاقی عميق خواهد گذاشت و هر چه در آن بيشتر تلاش کنند، ساده تر در آن فرو خواهند رفت. من زياد هم سنگدل نيستم. راه فرار برای دوستان نا خوانده هميشه باز بوده است. آن کسی کمتر زيان ديد که سريعتر از باتلاق آرش تودشکی فرار نمود و سعی نکرد برای دوستی با آرش تودشکی، از جايي که هست جلوتر بياييد. اما اگر شروع کننده ارتباطي خودم باشم محال است آن را قطع کنم. اين يک قانون نوشته شده از ابتداي تولد تا امروز در زندگي آرش تودشکي است و هرگز قابل تغيير نيست. اميدوارم با خواندن اين متن، کسی وسوسه نشود تا چيزی که گفتم را آزمايش کند. چرا که در اين راه ضرر بسياری خواهد ديد.
اميدرضا سعادتيان (مهندس جوان) يکي از دوستاني است که کاملاً اتفاقي با او برخورد کردم. از روي ناچاري بسيار تلاش کردم تا هر طور ممکن است با او دوست شوم و سرانجام موفق شدم. نه به خاطر اينکه او معروفترين و موفقترين بلاگ نويس در مالزي بود. ويژگي هاي خاص شخصيتي اميد مهمترين عامل براي انتخاب او به عنوان صميمي ترين دوست دوران زندگيم بود.
او نتيجه بزرگترين تلاش من براي بدست آوردن يک چيز در سخت ترين مرحله زندگيم است. چيزي را که به سختي به دست آورده ام هرگز به آساني از دست نخواهم داد. در طول يک سال و نيم هم خانه بودن و چند سال ارتباط مداوم ما با يک ديگر به من ثابت کرد که او فردي متفاوت با ساير افراد اجتماع و بسيار قابل اعتماد است. منافعي که از دوستي با اميدرضا سعادتيان بدست آوردم واقعاً بينهايت است.
بارها با چشم خودم ديدم که به دشمنانش با اينکه در دشمني و خيانت آنها ترديدي نبود، چه مادي و چه معنوي کمک نموده و هنوز هم به آنها کمک مي کند. باور کردن چنين چيزي غير ممکن است. اما اين يک ويژگي مهم در شخصيت اميد رضا سعادتيان است. او اگر تصميم بگيرد به کسي کمک کند اين کار را انجام مي دهد، چه دوست و چه دشمن. دوستي با اميدرضا درست ترين انتخاب من بوده است.

۰۵ شهریور ۱۳۸۸

انتقال بی سيم برق

اگر به خاطر داشته باشيد در 11 جولای 2009 از اسرار جنگی مفقود شده نيکلا تسلا نوشتم. من هميشه اعتقاد داشته ام که تحقيق در مورد ايده های نيکلا تسلا بسيار ارزشمند است. ايده هایی که به دليل فقر مالی او هرگز در عمل اجرا نشد. اما اين روزها بودجه های تحقيقاتی زيادی را برای بازيابی و عملی کردن ايده های او در سراسر دنيا خرج می کنند. يکی از ايده های جالب او انتقال بی سيم انرژی الکتريکی از ژنراتور به مصرف کننده است. اين ايده جالب مدتی پيش به تحقق پيوست و عملاً با بازده نسبتاً قابل قبول بصورت تجاری اکنون قابل استفاده است.
اما به نظر می رسد فيلم فوق بيشتر جنبه تبليغاتی داشته باشد. فيلم بعدی سخنرانی جالب Eric Giler در مورد نتايج عملی اين تحقيق و مواردی مانند روش انتقال، کاربرد، امنيت و سلامت اين روش تازه انتقال انرژی الکتريکی است.

هر چند بر اساس تجربه معتقدم برای اظهار نظر در مورد بی خطر بودن اين تکنولوژی جديد برای انسان و محيط زيست هنوز خيلی زود است و نيازمند تحقيقات بيشتر است.

۲۵ مرداد ۱۳۸۸

آتا جهانگير مشيدی کيست؟

سالها پيش به اتفاق دوستان برای شرکت در مسابقات مختلف به شهرهای ايران سفر می کرديم. اين سفرها و شرايط منحصربفرد آنها زمينه همکاری های بعدی ما را فراهم نموده است.

آتا جهانگير مشيدی، آرش تودشکی، کاوه گراميفر و محمدرضا زارع (همايون شهر)
يکی از اين دوستان که ارتباط تحقيقاتی ما از آن زمان تا کنون هيچ وقت با هم قطع نشده آتا جهانگير مشيدی است. او بسيار با معرفت و فعال بود. کوشش های آتا برای رسيدن به هدفی که داشت هميشه حسادت دشمنانش را بر می انگيخت.

داود شاطريپور، مجيد ماستبندزاده، مرحوم شهرام طالع، آتا جهانگير مشيدی و آرش تودشکی (شيراز)
اما اين ها باعث نمی شد که او ميدان را به نفع حريف خالی کند و در درگيری ها به دليل داشتن زور بازوی کافی حرف اول را می زد.

آرش تودشکی، محمدعلی توفيق و آتا جهانگير مشيدی (تهران)
آتا جهانگير مشيدی ضمن داشتن تخصص در زمينه ماشينهای الکتريکی و کنترل اهل هنر و موسيقی است. آتا دارای استعداد خوانندگی و دانش نوازندگی سازهای مختلف است و از لطافت شعر و موسيقی در کنار خشونت حرفه ای همواره بهره مند بوده است. کليپ موجود نمونه ای از اجراهای آواز او در شهر پونا در هند می باشد.

او همچنين از بلاگرهای فعال ايرانی مقيم هند است و هر چند روز يک بار مطلبی را در بلاگ شخصي خود می نويسد.

۲۲ مرداد ۱۳۸۸

جايزه برای روبات ماه نورد

ظاهراً گوگل مي خواهد براي عکاسي سه بعدي يک روبات را بر روي ماه فرود آورد. براي اين کار جايزه اي هم تعيين کرده که مبلغ 20 ميليون دلاري آن بسيار قابل توجه است.

اين خبر سفارشي به نقل از NewScientist را براي دوستان روبات ساز از قبيل مهندسين، نيما سينا، محمد علي توفيق، آتا جهانگير مشيدي، داوود شاطريپور، کاوه گراميفر، مقداد ابوالفضلي و علي الخصوص آقا مجيد ماستبند زاده متخصص ضميمه کردن خود به هر پروژه روباتيک اينجا گذاشتم. هر چند دوباره دور هم جمع شدن و کار گروهي کردن ديگر بعد از اين همه سال براي همه ما سخت شده است.

فيلم فوق براي اثبات سرکاري نبودن اين خبر است. البته حيف است که از نام هومن صادقي کاجي به دليل فعاليت هاي زيادي که در همه امور روباتيک داشته صرف نظر کنيم.

۱۷ مرداد ۱۳۸۸

زمين در تحت سلطه دايناسورها

هزاران يا ميليونها سال پيش زمين ميزبان موجودات عظيم الجثه به نام دايناسور بوده است. واقعاً کسي به درستي نمي داند چرا اين موجودات در زمين مي زيسته اند و چگونه نابود شده اند و چرا امروز ديگر اثري از آنها نيست.

عکس ارائه شده، اسکلت جمع آوري شده دايناسوري است که در موزه اي در کانادا نگهداري مي شود. اگر از خميده بودن اسکلت آن صرف نظر کنيم، شباهت زيادي در حرکت به انسان دارد. حرکت بر روي دو پا از شباهت هاي آن به انسان و دم بلند، ابزار تعادلي است که در انسان به مخچه تغيير نموده است.
بزرگي اندام اين موجودات عظيم، پوست و پوشش بدن، مکانيزم حرکت، نوع رژيم غذايي و ... سوالاتي است که هنوز براي دانشمندان روشن نيستند. اما روش شبيه سازي به دانشمندان کمک مي کند تا يک درک مجازي از اين حيوانات و نوع رفتار آنها در محيط پيرامون داشته باشند.


فيلم ارائه شده نمونه اي از اين شبيه سازي ها است که در يک ساعت و 30 دقيقه توسط Discovery Channel تهيه شده است. اين فيلم بيشتر به دايناسورهايي که در قاره امريکا مي زيسته اند مي پردازد و در طول فيلم چند باستان شناس و جانورشناس توضيحاتي را به اين شبيه سازي اضافه مي کنند.

۱۳ مرداد ۱۳۸۸

آيا توربين های بادی واقعاً خطرناک هستند؟

موضوع توربينهاي بادي به عنوان يکي از ارزانترين راه توليد انرژي الکتريسيته هميشه براي من جالب بوده است. روشهاي متنوعي براي تثبيت ولتاژ و فرکانس اين توربينها انجام مي شود. اتصال اين مولد الکتريکي به شبکه برق هم بحث جذاب ديگري است.
اما امروز، Danial Martin در Daily Mail فاش نمود که زندگي در نزديکي توربينهاي بادي مولد برق مي تواند علت بيماري هاي قلبي، حمله اضطراب ناگهاني و سردرد هاي ميگرني باشد. او همچنين افزود:
Dr Pierpoint بر اين باور است که زندگي در کنار توربينهاي بادي بدليل توليد صداي با فرکانس کم خطرناک است. اين فرکانس کم منتشر شده بر اثر تداخل با قسمتي از سيستم شنوايي که کنترل تعادل را بر عهده دارد باعث گروهي از بيماري ها بدليل ايجاد لرزش در احشاء بدن مي شود.
به هر حال با توجه به اين نظريه تازه مبني بر خطر آميز بودن زندگي در کنار توربينهاي بادي پنجره هاي جديدي را بروي محققين براي تحقيق و تبيين استانداردهاي تازه در اين زمينه باز مي نمايد.

۱۰ مرداد ۱۳۸۸

فايرفاکس يک ميليارد دانلود

بر پايه شماره ای که شمارنده Firefox نشان می دهد، تا اين لحظه بيش از يک ميليارد مرتبه اين مرورگر اينترنت توسط کاربران اينترنت دانلود شده است. ظاهراً کاربران اينترنت به اين مرورگر بيشتر از Internet Explorer که توسط Microsoft ارائه شده علاقه دارند. مزيت هايي همچون رايگان بودن، سرعت، محيط کاربر پسند و امنيت Firefox کاربران را تشويق به استفاده از می نمايد. هر چند سرعت اين مرورگر در مقايسه با Opera و Chrome اندکی کمتر است، اما نقش تبليغات را در اين ميان نمی توان ناديده گرفت.
خانم Dana Oshiro بلاگر کانادايي يک ميليارد دانلود را برای Firefox را از طرف کاربران مشابه با يک ميليارد رای تاييد کاربران به اين مرورگر دانسته است. او می افزايد:
ديدن اين که Safari، Opera و Chrome هم برای شکستن اين رای به اين رقابت وارد شده اند، جالب خواهد بود.
بلاگر Kit Eaton در مقاله ای با عنوان جنگ مرورگرها معتقد است اين عدد بدون در نظر گرفتن تعداد کپی های بعد از دانلود اين مرورگر توسط کاربران است.

۰۸ مرداد ۱۳۸۸

سالگرد مرحوم محسن توسلی

روز دهم مرداد 1388 يا 1 آگوست 2009 يک سال از درگذشت دوست فرهنگی آرش تودشکی، مرحوم محسن توسلی، فارغ التحصيل تحصيلات تکميلی فقه و اصول از دانشگاه مالايا UM می گذرد.
به همين منظور مراسمی از طرف خانواده شادروان محسن توسلی، روز شنبه 10 مرداد ماه 1388 از ساعت 4 الی 6 بعد از ظهر در مسجد المهدی واقع در اصفهان، خيابان بزرگمهر، خيابان بلال شرقی برگزار شده و سپس با حضور بر سر مزار او واقع در باغ رضوان قطعه 55 بلوک 7 ياد وی را زنده خواهند نمود.

۰۳ مرداد ۱۳۸۸

مقاله برای آينده

در 20 جولاي 2009، انتشارات Elsevier از پروژه جديد خود ‘Article of the Future’ خبر داد. Elsevier معتقد است بکار گيري اين پيشرفت تازه به خوانندگان مطالب علمي کمک مي کند تا درک و تصور بيشتري از آنچه مي خوانند داشته باشند.
از اين پس، مقالات چاپي سنتي با فرمت PDF جاي خود را به يک مجموعه يکپارچه multimedia که حاوي متن، فيلم، مجموعه عکس و صوت است، خواهد داد. نمونه اوليه از اين طرح با همکاري Cell، بر روي اين وب سايت قرار داده شد.

ويژگي هاي کليدي نمونه اوليه:
  • ارائه متن و تصوير بصورت سلسله مراتبي
  • چکيده گرافيکي
  • پژوهش هايلايت
  • هايلايت وابسته به نويسنده
  • مناطق قابل کليک بر روي تصوير
  • مجموعه يکپارچه صوت و ويدئو
  • روش آزمايش برای تکرار آن
  • جستجوي سريع و نمايش تصاوير
  • آناليز real-time مراجع
در اين نمونه اوليه فايل صوتي مصاحبه با نويسنده مقاله در چکيده آن موجود است. شنيدن اين مصاحبه به فهم بيشتر مقاله کمک بيشتري مي نمايد. با مرور چند بلاگ مختلف متوجه شدم که بلاگرها هم در اين زمينه نظرات جالبي دارند. برای مثال، بلاگر James Dacey در مورد اين اين پروژه جديد نوشت:
من گمان مي کنم اين يک توسعه کليدي جالب و انتقال به مرحله ديگري از نشر و رسانه است.
انتشارات Elsevier مي گويد که اميدوار است اين فرمت جديد در کارآمد ساختن مطالب علمي بيشتر کمک نمايد. اما بلاگر ديگر Stephen Arnold اميدوار است که ناشرين راه بهتري را براي بازده بيشتر پيدا کنند.

۳۰ تیر ۱۳۸۸

خورشيد گرفتگی 22 جولای 2009

در روز چهارشنبه 22 جولاي 2009، يک خورشيد گرفتگي کلي اتفاق مي افتد و رويت آن براي بيشتر ساکنان نيم کره شرقي کره زمين ميسر است. بر پايه زمان اين رخداد، مي توان آن را طولاني ترين خورشيد گرفتگي در مالزي قلمداد نمود.

هرچند نسبت به خورشيد گرفتگي قبلي که در 26 ژانويه 2009 اتفاق افتاد، اين بار درصد همپوشاني خيلي کمتري رخ مي دهد. ماکزيمم مقدار همپوشاني بين کره ماه و خورشيد، در اين خورشيد گرفتگي 17.8 درصد است. اين مقدار براي رويت با چشم بسيار کوچک است. در بهترين وضعيت براي مشاهده اين پديده، نقاط شمالي کشور مالزي مي باشد.

زمان اين خورشيد گرفتگي، از 8:23am به وقت محلي مالزي شروع شده و تا 9:48am پايان مي يابد. خورشيد گرفتگي کلي به مدت 6 دقيقه و 39 ثانيه طول مي کشد و از Ryukyu Islands در ژاپن مي گذرد و ادامه آن در اقيانوس آرام خواهد بود. مسير حرکت سايه کره ماه از هند شروع شده، و سپس از کشورهاي نپال، بنگلادش، بوتان، ميانمار و چين ادامه مي يابد. علاقمندان همچنين مي توانند، مانند رويداد قبلي، از طريق چهار وب سايت Exploratorium، Saros، liveEclipse و EclipseTV اين خورشيد گرفتگي را بطور زنده تماشا کنند. در صورتي که شما نتوانيد اين خورشيد گرفتگي را ببينيد، براي خورشيد گرفتگي بعدي که در مالزي اتفاق مي افتد، بايد تا پنج ماه ديگر در 15 ژانويه 2010 منتظر بمانيد. خورشيد گرفتگي بعد از آن که در مالزي قابل رويت خواهد بود، شش سال و نيم بعد در 9 مارچ 2016 و ده سال بعد از آن در 26 دسامبر 2019 اتفاق خواهند افتاد.

۲۸ تیر ۱۳۸۸

علم و اهميت آن

اخيراً، معلم فيزيک و فيلمساز Alom Shaha براي اينکه به دانش آموزان نشان دهد "چرا علم مهم است؟" کار جالبي انجام داده است. ابتدا Alom از روي زغال داغ با پاي برهنه عبور مي کند تا نشان دهد اين کار چقدر آسان است. سپس او توضيح مي دهد که علم ساده اي در پشت اين کار است، و به چه دليل چنين دانشي مي تواند براي شما مفيد باشد.


سپس Alom پروژه اش را معرفي نموده و شرح مي دهد "چرا علم مهم است؟". او اين مطلب را با دانش آموزان خود مطرح کرده و بعد بحث را با جمع آوري پاسخ دانشمندان علوم مختلف ادامه مي دهد.


Adam Hart-Davis شرح مي دهد که چرا علوم در بهبود جهاني که در آن زندگي مي کنيم اهميت دارند.


دانشمند موشک Elaine Greaney توضيح مي دهد که چگونه تحقيقات علمي به فناوري پرواز فضايي کمک مي کند.


Dr Chris Langley شرح مي دهد چرا مسئله اخلاقي در توسعه فن آوري دخالت دارد و شايد نياز باشد دقت بيشتري داشته باشيم.


Dr Marc Beurskens در کنار تجهيزات همجوشي هسته اي در JET، مي گويد چگونه همجوشي هسته اي مي تواند در تغييرات آب و هوايي نقش کليدي ايفا نمايد.


Prof. Robin Weiss توضيح مي دهد که چرا علم براي پژوهش هاي پزشکي مهم است و Dr Gillian Dalgliesh توضيح مي دهد که چرا در پيگيري يک رويکرد علمي براي يافتن درمان سرطان ضروري است.


Prof. Marcus du Sautoy مي گويد که به چه دليل براي مردم در دموکراسي فهم علوم مهم است.


معلم علوم David Perks شرح مي دهد که که چگونه معلمان مي توانند با برنامه ريزي، کار خوبي براي آموزش علوم ارائه دهند.


معلم علوم Becky Parker مي گويد که چرا آموزش علوم به فرزندان اهميت دارد.


Dr Francisco Diego ستاره شناس، شرح مي دهد که دانستن علوم ستارگان به اين دليل اهميت دارد که بوسيله آن از منشاء و محل و سرنوشت ما در جهان اطلاع مي يابيم.


فيلسوف A.C. Grayling شرح مي دهد که چرا علم بهترين راه براي رسيدن به حقيقت درباره جهان است.


روانشناس Susan Blackmore هم شرح مي دهد که چگونه تحقيقات علمي را براي رد عقايد در مورد کارهاي نادر به خدمت مي گيرد.


سرانجام Alom Shaha نظر خودش درباره اين سوال که "چرا علم مهم است؟" را بيان مي کند.


حالا شما بگوييد که چه جوابی برای اين سوال داريد؟ "چرا علم مهم است؟"

۲۰ تیر ۱۳۸۸

اسرار جنگی مفقود شده نيکلا تسلا

در 10 جولای 1856 يک فيزيکدان، مهندس برق و مخترع متفاوت، Nikola Tesla از والدين صربستانی در کرواسی که آن زمان زيرمجموعه امپراطوری اتريش بوده، متولد شد و در سال 1884 به ايالات متحده مهاجرت نموده و از 1891 رسماً مليت امريکايي داشت. کلمه Tesla را همه افرادی که با کميتهای فيزيکی سروکار دارند به عنوان واحد چگالی شار مغناطيسی می شناسند. اما اختراع مهم او در مهندسی برق، جريان متناوب بود که به وسيله آن سرآغاز توليد و انتقال انرژی الکتريکی را پايه گذاری نمود. همينطور انتقال بی سيم انرژی هم از ايده های اوست.
ديروز لوگو iGoogle به مناسبت تولد او تغيير کرد. شروع کردم به جستجو و يک مرور 46 دقيقه ای جالب در مورد Nikola Tesla با عنوان The Missing Secrets Of Nikola Tesla پيدا کردم. تا اين لحظه 5 مرتبه اين فيلم جالب را از اول به آخر نگاه کردم. نکات ريزی در اين فيلم هست. يک قلم و کاغذ برداشتم و نکته های قابل تامل را يادداشت کردم. احساس می کنم باز هم بايد چند بار ديگر اين فيلم را از ابتدا تا انتها نگاه کنم.


اما نکات جالبی هم در ويکی پديا در مورد زندگی نامه Nikola Tesla هست که من را به ياد يک دوست می اندازد. اين نکات عبارتند از:
  • ابراز مخالفت او با تئوری Albert Einstein در مورد relativity theory.
  • ازدواج نکردن تا پايان عمر.
  • تمام ثروت خودش را برای آزمايشات علمی خرج کرد و در نهايت فقر و بدهکاری در اتاق يک هتل در نيويورک فوت کرد.
  • در زمانی که روی نظريه های خودش کار می کرده، برای کسب درآمد در و سير کردن شکم خود، کارگر ساده ساختمانی بوده.
اما دوستی که با ديدن اين فيلم به ياد او افتادم، يک دوست باهوش اهل بنگلادش به نام Jamil Mohd Sawae است. او چند ماه قبل، سرانجام مالزی را پس از 17 سال ترک کرده و به کشورش بازگشت.


آرش تودشکی، Jamil Mohd Sawae و محمدعلی توفيق
چيزی که باعث شد من با jamil دوست شوم و اين دوستی را ادامه بدهم، داشتن تفاوت عمده با بقيه افراد و در عين حال داشتن يک نبوغ و استعداد بالا در حل مسائل پيچيده رياضی و مهندسی برق بود. استعداد او حاصل چندين سال مطالعه عميق و گسترده در مسائل مهندسی برق و نيز تجربياتی بود که از چند سال تدريس در آموزشگاه های مالزی و سينگاپور بدست آورده بود.
دو سال پيش، شبی در يکی از رستورانهای محلی واقع در Bangi برای نوشيدن چای من و چند نفر از دوستان را مهمان کرد. من برای حل يک مساله در مورد رفتار يک سيستم ... در ميدان الکترومقناطيسی با فرکانس بالا کمک خواستم. Jamil با مهارت تمام چند مرتبه با چند روش مختلف و برای تمام سيستم بطور جزء به جزء مساله را حل کرد. روش حل مساله او خيلی جالب بود. تا جايي که می شد آن را حل کرد جلو می رفت. جايي که نمی شد جلو رفت يک حدس می زد و مساله را از آخر به اول حل می کرد. در نهايت همه چيز را با هم مقايسه می کرد و گفت رفتار فلان قسمت سيستم در ميدان الکترومغناطيسی مورد نظر از فلان تابع تبعيت می کند. او چيزهايي را که کسی نمی توانست به آن فکر کند به سادگی پيشبينی می کرد و با آن فرض مسئله را حل می کرد.
Jamil زوايای پنهان و پيچيده زيادی در شخصيتش داشت که کشف حتی يکی از آنها هم کار ساده ای نبود. او موسيقی می دانست، شعر می گفت، قرآن حفظ بود، به همه چيز عميق و فيلسوفانه نگاه می کرد، اخبار دنيا را تعقيب می نمود و از گفتار و رفتار مخاطبش سريع می فهميد که با او صادق است يا تظاهر می کند. اميدوارم هر جا که هست خوش باشد و دوباره او را ملاقات کنم و از دانش او بهرمند شوم. هميشه از هم صحبتی با او لذت می بردم.
پي نوشت: ايميل جديدی چند روز پيش از Jamil دريافت کردم. او مشغول به تدريس در يکی از دانشگاه های بنگلادش هست.