۱۳ آذر ۱۳۸۸

قهوه شور

چند سالی می شود که برنامه خواب درست و حسابی ندارم. احساس خواب آلودگی مداوم از يک طرف و استرس ناشی از نتيجه نگرفتن از آزمايشات روزانه (بسيار متداول) از طرف ديگر، آرام و قرار را از من گرفته است. شبها به زور خوابم می برد. ديشب برای ايجاد تنوع در روال زندگی سری زدم به يکی از رستوران های محلی اطراف محل کارم. ليست نوشيدنی ها را از بالا به پايين خواندم. هيچ نوشيدنی به اندازه قهوه داغ آن هم در خلوت و سکوت نيمه شب خستگی اين چند روز را از تنم خارج نمی کند. تا آماده شدن قهوه مدتی طول کشيد. به سمت سوراخ کوچکی که آشپزخانه و رستوران را از هم جدا می کرد رفتم و از کارگر رستوران پرسيدم:
Bagaimana minumanku?
سريع و با عذرخواهی، نوشيدنی را آماده کرد و تحويل داد و رفت تا به کارش برسد. با قاشق داخل ظرفی که ظاهراً شکر در آن بود، چند قاشق از آن پودر سفيد رنگ داخل فنجان (تقريباً ليوان) قهوه ريختم. ميزی را انتخاب کردم و نشستم. قهوه را با لذت سر کشيدم. اما طعم شور و تلخ حالم را دگرگون کرد...

۱ نظر:

  1. حالا تکلیف این بنده خداهایی که مالایی بلد نیستن چیه؟ از کجا بفهمن شما حال و احوال نوشیدنیت رو پرسیدی؟
    ..
    یادش بخیر! یه بنده خدایی قدیما به من میگفت: گاهی دوزار نمک بخور، بانمک شی!
    حالا شما از ما میشنوی زیاد نخور! امکان شور شدن هم هس! ;)

    پاسخحذف